کد مطلب:28775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:103

شکیبایی امام بر آزارِ خوارج و مدارا با ایشان












2683. تاریخ الطبری - به نقل از ابو رزین:آن گاه كه داوری رخ داد و علی علیه السلام از صفّین بازگشت، اینان در حالی بازگشتند كه از وی جدا شده بودند و چون به نهر رسیدند، همان جا ماندند.

علی علیه السلام همراهِ [ دیگر] مردم به كوفه درآمد و ایشان در حَروراء فرود آمدند. علی علیه السلام، عبد اللَّه بن عبّاس را نزد ایشان فرستاد. پس وی بازگشت بی آن كه كاری كند. سپس علی علیه السلام نزد آنان رفت و با ایشان سخن گفت، چندان كه میانشان خشنودی تحقّق یافت و به كوفه درآمدند.

پس مردی نزد علی علیه السلام آمد و گفت:همانا مردم می گویند كه تو، نزد ایشان، از كفر خود بازگشته ای!

آن گاه، علی علیه السلام در هنگام نماز ظهر، با مردم سخن گفت و از آن شایعه یاد كرد و آن را زشت شمرد. پس خوارج از هر گوشه مسجد پراكنده شدند و گفتند:حكم، تنها از آنِ خداست!

مردی كه دو انگشت خود را در گوش هایش فرو برده بود، پیشاپیش امام علیه السلام ایستاد و این آیه را خواند:«وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْكَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِكَ لَل-ِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَسِرِینَ؛ [1] همانا به تو و آنان كه پیش از تو بوده اند، وحی شد كه اگر شرك ورزی، كارت تباه خواهد شد و از جمله زیانكاران خواهی بود».

علی علیه السلام [ در پاسخش این آیه را تلاوت] فرمود:«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ؛ [2] شكیبا باش، كه وعده خدا حق است؛ و مبادا آنان كه یقین ندارند، تو را بی ثبات كنند!».[3].

2684. امام صادق علیه السلام:علی علیه السلام در حال گزاردنِ نماز صبح بود. ابن كوّاء كه پشت سر او بود، [ این آیه را] قرائت كرد:«و همانا به تو و آنان كه پیش از تو بوده اند، وحی شده كه اگر شرك ورزی، كارت تباه خواه شد و از جمله زیانكاران خواهی بود».

علی علیه السلام به احترام قرآن، سكوت ورزید تا وی از قرائت آیه فراغت یافت. سپس به قرائت نماز ادامه داد.

دیگر بار ابن كوّاء همان آیه را خواند و علی علیه السلام نیز سكوت ورزید و پس از آن، به قرائت نماز ادامه داد.

پس ابن كوّاء بار دیگر آن آیه را خواند. علی علیه السلام سكوت كرد و آن گاه گفت:«شكیبا باش، كه وعده خداوند حق است؛ و مبادا آنان كه یقین ندارند، تو را بی ثبات سازند!». سپس قرائت سوره را اتمام بخشید و ركوع گزارد.[4].

2685. مُرُوج الذّهب - به نقل از صَلْت بن بهرام -:چون علی علیه السلام به كوفه درآمد، حَروریه او را كه بر منبر بود، ندا دادند:از آن آشوب، بی تاب شدی و به داوری رضایت دادی و خواری را پذیرفتی. حكم، تنها از آنِ خداست. و علی علیه السلام می گفت:«در انتظار حكم خدا درباره شما هستم».

آنان می گفتند:به راستی، به تو و آنان كه پیش از تو بودند، وحی شد كه اگر شرك ورزی، كارت تباه خواهد شد و از جمله زیانكاران خواهی بود!

علی علیه السلام می گفت:«شكیبا باش، كه وعده خدا حق است؛ و مبادا آنان كه یقین ندارند، تو را بی ثبات كنند!».[5].

2686. تاریخ الطبری - به نقل از كثیر بن بهز حَضرَمی -:روزی، علی علیه السلام در میان مردم برخاست و با آنان سخن می گفت كه از گوشه مسجد، مردی گفت:حكم، تنها از آنِ خداست! دیگری هم برخاست و همان سخن را گفت. سپس گروهی از مردان به همان شیوه به اعتراض برخاستند.

علی علیه السلام گفت:«اللَّه اكبر! این، گفتاری است حق، كه با آن، باطلی پی گرفته می شود. هَلا كه تا با مایید، سه چیز از آنِ شما خواهد بود:شما را از درآمدن به مساجد خدا برای برپا داشتن یاد او باز نمی داریم؛ و تا با مایید، شما را از غنایم بی بهره نمی گذاریم؛ و تا جنگ را آغاز نكنید، با شما نمی جنگیم». سپس به ادامه گفتار خویش از آن خطبه پرداخت.[6].

2687. دعائم الإسلام:علی علیه السلام در كوفه مشغول ایراد خطابه بود. مردی از خوارج برخاست و گفت:حكم، تنها از آنِ خداست!

علی علیه السلام سكوت ورزید و آن گاه، یكان یكان برخاستند [ و همان سخن را گفتند]. چون انبوه شدند، گفت:«این، گفتاری است حق كه از آن، باطل قصد شده است. شما نزد ما از سه بهره برخوردارید:بازتان نمی داریم كه به مساجد خدا درآیید و در آنها نماز گزارید؛ و تا وقتی همدست مایید، از غنایم بی بهره تان نمی گذاریم؛ و تا با ما به جنگ نپرداخته اید، با شما نمی جنگیم.

من گواهی می دهم كه پیامبر راستگو از روح الامین و او از پروردگار جهان ها، مرا خبر داد كه تا روز قیامت، هیچ گروهی از شما، خواه كم شمار و خواه پرشمار، بر ما نمی شورد، مگر آن كه خداوند خونش را به دست ما بریزد. همانا جهاد با شما، برترین جهاد است، و والاترینِ شهیدان، آنان اند كه شما بكشیدشان، و نیكوترینِ مجاهدان، كسانی هستند كه شما را بكشند. پس هرچه می كنید، بكنید، كه در روز قیامت، باطلكاران زیان می كنند؛ و "لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ [7] به زودی خواهید دانست كه برای هر خبری، زمانی معیّن است"».[8].

2688. تاریخ الطبری - به نقل از عبد الملك بن ابی حرّه حنفی -:روزی، علی علیه السلام به خطبه برخاست. در میان خطبه وی، خوارج در گوشه های مسجد، ندا دادند كه: حكم، تنها از آنِ خداست!.

علی علیه السلام گفت:«اللَّه اكبر! این، گفتاری است حق كه از آن، باطل قصد شده است اگر ساكت مانند، آنان را در زمره مسلمانان بهره می بخشیم؛ اگر سخن گویند، با ایشان احتجاج می كنیم؛ و اگر بر ما بشورند، با آنان می جنگیم».

پس یزید بن عاصم مُحاربی برجهید و گفت:سپاس، از آنِ خداست؛ سپاسی كه پشت سر نهاده نمی شود و هیچ موجودی آزاد بی نیاز نیست. بار خدایا! به تو پناه می بریم از این كه در دینمان خواری پذیریم، كه خواری پذیرفتن در دین، خیانت ورزیدن در كار خدای عزوجل است و فرومایگی ای است كه اهل دین را به خشم خداوند می كشاند.

ای علی! آیا ما را از كشته شدن بیم می دهی؟ به خدا سوگند، بدان كه همانا من امید می ورزم شما را به زودی با این شمشیرها بزنم؛ شمشیرهایی كه هرگز روی نمی گردانند؛ آن گاه، خواهی دانست كه كدام یك از ما رواست كه [ زیر چرخ آسیاب جنگ] ساییده شود!

سپس او (یزید بن عاصم) و سه برادرش كه وی چهارمینشان بود، آن جماعت را حركت دادند و سه نفرشان همراه خوارج و بر كناره نهر، از پای درآمدند و یكی از ایشان نیز پس از آن، در نُخَیله از پای درآمد.[9].

2689. امام علی علیه السلام - برگرفته سخن وی درباره خوارج، آن گاه كه سخن ایشان را شنید كه:«حكم، تنها از آنِ خداست!»-:این، گفتاری است حق كه از آن، باطلی قصد شده است. آری؛ همانا داوری تنها از آنِ خداست؛ امّا اینان می گویند:حكمرانی تنها از آنِ خداست؛ حال آن كه مردم را فرمانروایی باید، خواه نیكوكار وخواه بدكار كه مؤمن در حكومت وی به كار پردازد و كافر در آن بهره گیرد؛ تا در آن [ مردم را] به اَجَل خویش رسانَد. با آن، بیت المال مسلمانان گرد آید و با دشمن پیكار شود، راه ها امن گردد و حقّ ضعیف از قوی ستانده شود؛ چندان كه نیكوكار بیاساید و از بدكار در آسایش باشد.[10].

2690. نهج البلاغة:روایت شده كه علی علیه السلام با یارانش نشسته بود كه زنی زیبا از كنارشان گذشت و جماعت با چشمان خود او را دنبال كردند. امام علیه السلام گفت:«همانا دیدگان این نرینگان، آزمند است! این گونه نگریستن، مایه برانگیختن شهوت است. پس هر یك از شما چشمش به زنی افتاد كه او را خوش آمد، باید با زن خود درآمیزد، كه او نیز زنی است همچون هر زنی».

مردی از خوارج گفت:خداوند، كافر را بكشد! چه خوب می فهمد!

جماعت برخاستند تا او را بكشند. علی علیه السلام گفت:«درنگ ورزید! دشنام را می توان با دشنام پاسخ داد و می توان از گناهِ آن گذشت».[11].









    1. زمر، آیه 65.
    2. روم، آیه 60.
    3. تاریخ الطبری:73/5، البدایة والنهایة:285/7.
    4. تهذیب الأحكام:127/35/3، مناقب آل أبی طالب:113/2.
    5. مروج الذهب:406/2، أنساب الأشراف:128/3. نیز، ر. ك:تاریخ الطبری:73/5.
    6. تاریخ الطبری:73/5، السنن الكبری:16763/319/8، الكامل فی التاریخ:398/2.
    7. انعام، آیه 67.
    8. دعائم الإسلام:393/1. نیز، ر. ك:تاریخ ابن خلدون:637/2.
    9. تاریخ الطبری:72/5، الكامل فی التاریخ:398/2.
    10. نهج البلاغة:خطبه 40، بحار الأنوار:593/358/33. نیز، ر. ك:أنساب الأشراف:135/3.
    11. نهج البلاغة:حكمت 420، مناقب آل أبی طالب:113/2.